وقتی برادر بزرگ در راه برادر کوچک گام میگذارد
تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۸۶۳۹۷۹
به گزارش جهان نيوز، در ادامه دیدارهای جامعه قرآنی با خانوادههای معظم شهدا هیأتی متشکل از قاریان، حافظان و اساتید قرآن کریم به دیدار خانواده برادران شهید عاکفی رفتند.
شهید ابراهیم عاکفی ۲۴ آبانماه ۱۳۴۶ در تهران متولد شد. از همان کودکی در جلسات قرآن شرکت میکرد و با تلمذ از شهید عادل جباری که از دوستانش بود به قاری خوشخوانی تبدیل شد و هنوز هم از وی به عنوان قاری شهید یاد میکنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
عضویت در بسیج از دیگر فعالیتهایش بود و در کنار اینها در مدرسه عالی شهید مطهری تحصیل در دروس حوزوی را آغاز کرده بود. البته ورزش هم دیگر برنامه ابراهیم بود که با آغاز جنگ همه را رها کرد و راهی منطقه شد.
شهید محمد عاکفی ۴ دیماه ۱۳۴۳ در تهران چشم به جهان گشود، از همان کودکی به دنبال پدر و برادر بزرگش در جلسات قرآن شرکت میکرد و او هم مانند همه خانواده انسانی مذهبی و مأنوس با قرآن بود.
فعالیت در مسجد فاطمیه محله خزانه بخارایی از جمله کارهایش بود اما پس از شهادت برادر کوچکش ابراهیم راهی جبهه شد و در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۶۶ به برادر شهیدش پیوست و همانگونه که وصیت کرده بود در کنار برادر به خاک سپرده شد.
در ادامه گزارشی از دیدار جامعه قرآنی با خانواده این شهدای عزیز تقدیم میشود.
در این دیدار رحیم قربانی رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ شهدا را بزرگترین سرمایه و اندوخته کشورمان دانست و گفت: سرافرازی و افتخاری که در این سالها نصیبمان شده است و در این زمینه سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ با دیدارهای هفتگی خود سعی کرده تا شهدای قرآنی را معرفی کند تا عموم مردم با سبک زندگی این عزیزان آشنا شوند.
وی افزود: اگر امروز ما امنیت و آرامشی داریم، به واسطه ایثار و فداکاری است که شهدا انجام دادهاند، والا شرایط دیگری بر ما حاکم بود. پس اگر میخواهیم پاسدار خون شهدا باشیم، بهترین راه عمل کردن به توصیه شهدا است.
شهیدی که از ۵ سالگی حاجی شد
در ادامه مادر شهیدان عاکفی به بیان خصوصیات شهید ابراهیم عاکفی پرداخت و گفت: ابراهیم تنها ۵ سال داشت که یک روز صبح با شنیدن صدای گربه به دنبالش به پشتبام رفت. من هم به دنبال او به پشتبام رفتم اما تا رسیدم دیدم بیهوش برروی زمین افتاده است. سراسیمه او را برداشتم و به بیمارستان بردم. پزشکان هرچه تلاش کردند به هوش نیامد. داشتیم ناامید میشدیم که ابراهیم چشمهایش را باز کرد. با اینکه کودکی بیش نبود اما گفت: من در مکه بودم سپس همه نشانیهای خانه کعبه را برای ما گفت و از آن زمان او را حاجی خطاب میکردیم.
بچه بسیار فهمیدهای بود و درک بالایی از اطرافش داشت. ۸ سال داشت که نماز میخواند و یکبار در پاسخ دوستانش مبنی بر اینکه چرا نملز میخوانی گفته بود: شما به خدا بدهکار هستید و من نیستم. قاری خوبی بود و در این زمینه با شهید جباری دوست شد و این شهید عزیز سبب شد تا تلاوت ابراهیم قویتر شود.
مادر زینبی
یک بار با ابراهیم برای خاکسپاری شهید به بهشت زهرا رفته بودیم. درحال رد شدن از قطعه منافقان یک مأمور من را صدا زد و از من خواست تا خانمی که آنها بازداشت کرده بودند را نگه دارم، من هم قبول کردم اما آن خانم شروع کرد من را کتک زدن و قصد فرار داشت اما من اجازه ندادم و وی هم دست من را به شدت زخمی کرد تا جایی که زخمها عفونت کرد و مدتی درگیر آن بودم. آن روز ابراهیم برگهای آورد و من را عضو بسیج کرد و گفت: امروز نشان دادی که مادری زینبی هستی. پیشانیام را بوسید و گفت فرم بسیج را امضا کن.
تقید به نماز اول وقت و نماز شب
بسیار فعال و خستگی ناپذیر بود، روزها به فعالیتهای مختلف مشغول بود و شبها هم در بسیج پست میداد، نیمههای شب هم که به خانه میآمد مشغول نماز شب بود. حتی یک شب گمان ردم دزد به خانه آمده و یک چاقو به طرفش پرت کردم اما در ادامه دیدم ابراهیم است که به نماز ایستاده است. گویا خدا این بچه را برای خودش نگهداشته بود.
سال ۱۳۶۲ با دستکاری شناسنامه و بدون اینکه به ما بگوید راهی جبهه شد، به یاد دارم که برایم دستی تکان داد و مدتی بعد در عملیات خیبر در حالی که ۸ روز مانده تا هجدهساله شود به شهادت رسید.
باید در راه مبارزه با اسرائیل شهید شوم
پس از شهادت ابراهیم، محمد مونس دلتنگیهای من بود و به من آرامش میداد. به من میگفت: تو مادر شهید هستی و جایگاه والایی داری و باید به تو خدمت کنم. خیلی کمک حالم بود اما او هم مدام حرف از شهادت میزد. به محمد میگفتم: شهادت ابراهیم برای ما بس است اما میگفت: باید در راه مبارزه با اسرائیل شهید شوم.
اما محمد هم طاقت نیاورد و راهی جبهه شد. قبل از آخرین اعزام انگشتری که خودش برایم خریده بود را دادم تا دستش کند و با او تا سر خیابان رفتم بدرقهاش کردم. محمد سوار مینیبوس شد و بغضی در گلو داشت اما رویش را برگرداند و رفت. دختری را برایش نشان کرده بودم و با او قرار گذاشتم تا روز عید قربان و بعد از اینکه برگشت به خواستگاری برویم. همانجا از خدا خواستم که به من صبر بدهد تا با نبود فرزندانم کنار بیایم. دوست نداشتم محمد را هم از دست بدهم اما از خدا خواستم تا اسیر نشود.
شب عید قربان خوابی دیدم. صبح به دخترم گفتم، گمان کنم محمد شود. در ادامه پسر بزرگم با چند نفر از دوستان محمد به منزل ما آمدند. در ابتدا چیزی به من نگفتند تا اینکه صحبت از شهدای بزرگ به میان آمد. گفتم ای کاش این مردان بزرگ شهید نشوند و فرزندان من شهید شوند. همانجا خبر شهادت محمد را به من دادند.
همانجا سجده شکر کردم که محمد هم به آرزویش رسید. خدا را شکرم که چهار پسرم همه انقلابی و عاشق و مأنوس با قرآن بودند و هستند.
پیکر سوخته و حسرت مادر برای بوسه بر بدن فرزند شهیدش
هنگامی که پیکر محمد را آوردند همه بدنش سوخته بود به پسرم گفتم یک جای سالم در بدن محمد پیدا کن تا آنجا را ببوسم اما گویا هیچ جای سالم در بدنش نبود. پسرم گفت: این حرف الان تو را حضرت زینب در کربلا زد و به دنبال یک جای سالم در بدن امام حسین(ع) برای بوسیدن بود.
منبع:فارس
منبع: جهان نيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۸۶۳۹۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۱۰۶۶ ختم قرآن به نیت شهدای قوچان انجام خواهد شد
به گزارش خبرنگار مهر، حجتالاسلام علیرضا هراتی مطلق ظهر دوشنبه در حاشیه برگزاری نشست شورای سیاستگذاری کنگره ملی یک هزار و ۶۶ شهید قوچان در سالن فرمانداری این شهرستان اظهار کرد: یکی از اقدامات برنامهریزیشده برای کنگره ملی یک هزار و ۶۶ شهید این شهرستان برگزاری جلسات ختم قرآن است که یک هزار و ۶۶ ختم قرآن به نیت شهدای قوچان انجام خواهد شد.
رئیس شورای سیاستگذاری کنگره ملی یک هزار و ۶۶ شهید شهرستان قوچان افزود: بر اساس برنامهریزیها، کنگره ملی شهدا در قوچان برای سال جاری در نظر گرفتهشده است که باید پایههای مردمی بودن آن حفظ شود.
وی بابیان اینکه دستگاههای اجرایی نیز باید وظایف محوله در حوزه کنگره ملی شهدا را بهدرستی انجام دهند، گفت: اداراتی همچون جهاد کشاورزی باید نسبت به برگزاری یادواره شهدا به نام شهدای اداری خود اقدام کنند و با چاپ و نصب تصاویر شهدا و قرار دادن آن در منظر عمومی، ادارات خود را منقش و مزین به تصاویر شهدا کنند.
هراتی مطلق با اشاره به نقش رزمندگان این شهرستان در جبهههای نبرد حق علیه باطل، بیان کرد: مصاحبه با رزمندگان قوچانی فعال در دوران دفاع مقدس در دستور کار قرار دارد که تاکنون ۲۸ نفر از رزمندگان مؤثر این شهرستان به بیان خاطرات و ناگفتنیهای دوران هشت سال جنگ تحمیلی پرداختند.
امام جمعه قوچان با یادآوری این موضوع که یکی از اقدامات برنامهریزیشده در قالب کنگره یک هزار و ۶۶ شهید این شهرستان برگزاری جلسات ختم قرآن به نیت شهدا و فرستادن ثواب آن به روح پاک و مطهر آنان است، تصریح کرد: علاوه بر این، برخی گروههای جهادی و مساجد قوچان در شبهای جمعه اقدام به پخت غذا میکنند که پیگیریهایی در حال انجام است که یک هزار و ۶۶ پخت در مساجد هم به نیت شهدا انجام شود.
وی تأکید کرد: هر برنامهای تحت عنوان گرامیداشت یاد و خاطره شهدا یا برنامههای فرهنگی و… در این حوزه باید به تصویب شورای سیاستگذاری کنگره ملی یک هزار و ۶۶ شهید این شهرستان برسد چون تمام این برنامهها دارای یک دستورالعمل ملی است.
هراتی مطلق با اشاره به گلایه برخی از خانوادههای معظم شهدا مبنی بر درج نام برخی خیابانها و معابر در این شهرستان بهویژه خیابانهای جدید، به نام شهدا، بیان کرد: برای دیدار با خانواده معظم شهدا و تکریم آنان نیز حتماً با بنیاد شهید هماهنگی انجام شود تا بتوان دیدار همه خانوادهها رفت.
کد خبر 6098528